سلام سلام
صبحتون مملو از بارون پاییزی
عاغا چقد بعضی از مهربونیا بعضی از حواسم بهت هستا دلچسبن
دیروز دانشگاه داشتم و برخلاف دانشجوهای ارشد کلاسای کارشناسیو دوستشون نداشتم راستش یه جورایی به اجبار میرفتم.
ولی دیروز یه اتفاقی افتاد که حسمو یهوووووویی ۱۸۰ درجه تغییر کرد
آآآ چقدررررر من بی جنبه ام😅😅😅😅
سکشن دوم که رفتم سرکلاس روی میزم یه لیوان کافی بود و از شماره ای که نداشتم پیام اومده بود:
استاد جون خسته شدین یه لیوان کافی براتون گذاشتم نوش جونتون کنین
نوشت یکی از دانشجوهاتون و معرفی نکرد خطم خاموش بود
ولی
آخییییی چقدر دنیا با محبت کردن قشنکتره
پ ن:
از امروز تصمیم گرفتم درصد محبت و مهربونیمو نسبت به همه ی آدما دنیا بیشتر کنم
واقعا محبت کردن یه نعمتیه که همه ندارنش
بریم ببینیم خدا جونی چی میخواد
تاريخ : دوشنبه بیست و ششم آبان ۱۴۰۴ | 7:19 | نویسنده : هیس |


