سوت شده

اگر سوت شدی نهراس که خوشبختی در دو قدمی توست دوباره ببین

سوت شده | تیر ۱۴۰۴

هیس
سوت شده اگر سوت شدی نهراس که خوشبختی در دو قدمی توست دوباره ببین

350

سلام سلام

فکر کردم درمان شدم

ولی باز

امروز قفلی زدم رویه آهنگ شالت از راغب

کلا کار تعطیل بود

به جرات میگم بالای ۱۰۰ بار گوشیدمش

عاغا یه سوال

شماهام‌یه تیکه از آهنگو دوس دارین هی آهنگو میزنین عقب

یا این مرض مختص منه🥲🥲

ای که پهلو زده بر قرص قمر چشمانت

عالمی محو تماشای لب خندانت

من نگویم سخنی جز سخن از خنده تو

چه شود سر بگذارم به روی دامانت

نکند روزی بگویی سخنی از حالت

دلخوشم من به همین چند خبر از احوالت

همه ترسم شده چشمان گنهکار رقیب

نکند زلف تو بیرون برود از شالت

و تکرار از اول

چرا آخه

روانی🫣🫣🫣



تاريخ : سه شنبه سی و یکم تیر ۱۴۰۴ | 18:43 | نویسنده : هیس |

349

سلام سلام

امروز رفتیم هولدینگ نماینده های شرکتها اومده بودن و من با استقامت بسیار زیاد در پایان کار شکست خوردم و رژیم غذاییم شوربختانه شکست.

بی شووورها اینقدر که وسوسه کرذن شیطان رجیم وسوسه نکرد.

بگذریم

عاغا ینفری جایی نوشته بود:

+ درست است که بنده دروس میز و کتابی را نخوانده ام و فاقد مدرک دانشگاهی هستم لاکن بسیار مطالعه کرده ام

خواستم به حضرتعالی گوشزذ کنم مقز شما پوسیده است و برای شرکت سم

زیر مقز خط کشیدم و نوشتم:

- صدالبته مغزی که با "ق" باشه پوسیده می شود شما به بزرگواری خود ببخشید

😜😜😜😜😜

از خودم راضیم😊😊



تاريخ : دوشنبه سی ام تیر ۱۴۰۴ | 19:20 | نویسنده : هیس |

348

سلام سلام

هیچ میدونسثی همچنان پایه ثابت خوابم هستی

عاشقیم دور تو میگرده

میدونستی چشمات

هه

تو اگه می دونستی که

بگذریم



تاريخ : یکشنبه بیست و نهم تیر ۱۴۰۴ | 23:18 | نویسنده : هیس |

347

سلام سلام

میدونستین ما هیچ وقت به امروزمون بر نمیگردیم

هر چی بازم دارین بردارین



تاريخ : شنبه بیست و هشتم تیر ۱۴۰۴ | 7:38 | نویسنده : هیس |

346

آرامش یعنی:

یه نیمروی درجه یک روی ساچ زغالی

کنار رودخونه ی پر از آب



تاريخ : جمعه بیست و هفتم تیر ۱۴۰۴ | 10:20 | نویسنده : هیس |

345

سلام سلام

صبحتون بخیر

اومدیم کوه

با یه اکیپ حدود ۳۰ نفری و آقا مهدی سرپرست گروه چقدررررر که باحاله

بنظرم هر ورزشی سر جای خودش

کوه یه چیز دیگه اس



تاريخ : جمعه بیست و هفتم تیر ۱۴۰۴ | 8:32 | نویسنده : هیس |

344

سلام سلام

ادامه ی پست قبلی:

از زمانی که اومدم این قسمت گفتم از پاداش کار ماهیانه همه بچه ها ۲۰۰ هزار کم کنن و کنار بذارن ماهیانه ۲۳ میلیون ۲۰۰ میشد

خیییلیا مخالفت کردن و دنبال دلیلش بودن

یکی از اونا خانم "ش" بود که تویه واحد مهندسی صنایع بود

شاید ۱۰ بار اومد دفترم و اعتراض کرد و واقعا کلافه ام کرده بود

دیروز تولدش بود و صبح اول وقت با چند تا از بچه ها رفتیم دیدنش

از پول ماهیانه که جمع شده بودو بچه های روابط عمومی یه کارت هدیه ۱۰ میلیونی، یه دسته گل و قاب مینیاتوری خوشگلی خرید کرده بودنو بهش دادیم و بعد شیرینی پخش کردن

عجیب خوشحال شد قشنگ از چشماش مشخص بود

ساعت ۹ که اومدم اتاقم گفتند فلانی میخواد که ببینتت

منم گفتم بیاد داخل

وقتی اومد خیییلی ابراز لطف کرد و شادو خوشحال بود

یهویی وسط حرفاش یه چیزی گفت تموم برگام ریخت:

دلم میخواد بغلت کنم ببوسمت

از بس خوبین

🙄🙄🙄🙄

و

هیچ کاری از هیچکسی بعید نیس



تاريخ : پنجشنبه بیست و ششم تیر ۱۴۰۴ | 16:12 | نویسنده : هیس |

343

سلام سلام

صبح بخیر

این جمله را هزارررر بار تکرار کنیم تا از ذهنمون نره

#از هیچکس هیچ چیز بعید نیس



تاريخ : پنجشنبه بیست و ششم تیر ۱۴۰۴ | 9:35 | نویسنده : هیس |

342

داستانک

نگاش میکنه از اون نگاهایی که غم پاییزداره

از اونایی که انگار غروب پاییز خیال شب شدن نداره

+ اینقدر سخته که شیش هف روز همدیگه رو نمبینیم؟

_ بله که سخته

خیلیم سخته

حالا شیش روز یا هف روز؟

+ چه فرقی میکنه؟

_ فرق نمیکنه؟

فرقش یه روووووووووزه

بیستو چار سااااااعته

هزارو چارصدو چل مینه

میفمی چه زجری داری

بخدا اگه بفهمیش



تاريخ : یکشنبه بیست و دوم تیر ۱۴۰۴ | 23:42 | نویسنده : هیس |

341

سلام سلام

از صبح تا الان سرکارم

چون یه جورایی الان پیک کاری منه

قشنگی دوست داشتن های عمیق اینه که وسط مشغله های رنگارنگ و پیچو خمهای زندگیت بیادش باشی

بدوووویی بری چکش کنی

پ ن:

یکی نیس بگه خب که چی😂😂😂😂



تاريخ : شنبه بیست و یکم تیر ۱۴۰۴ | 20:27 | نویسنده : هیس |

340

سلام‌سلام

بعضی وقتا بعضی از حسا را نمیشه نوشت

نمیشه وصف کنی

فقط باید یه گوشه بشینی و برای نمزدونم چند باررذ

تکرار ذهنیش کرد

تکرررررااااار



تاريخ : چهارشنبه هجدهم تیر ۱۴۰۴ | 23:39 | نویسنده : هیس |

339

یه جا نوشته بود که:
”قبرستون پر از آدمایی که یه شب با دلتنگی خوابیدن و دیگه بیدار نشدن ، باهم حرف بزنید.”
وب سایت ایمیل


تاريخ : دوشنبه شانزدهم تیر ۱۴۰۴ | 2:40 | نویسنده : هیس |

338

سلام

خواستم بگم بعضیا هیچ وقت از ذهنتون نمیرن

حتی اگه سهم تو نباشن

چرا عایا😥😥



تاريخ : شنبه چهاردهم تیر ۱۴۰۴ | 23:36 | نویسنده : هیس |

337

روز تعطیل اومدم سرکار

بگو خب

بعدش بجای اینکه کار کنم نمی دونم چه مرگمه فاز منفیم🫣🫣🫣

قفلی زدم روی این آهنگه اصن بی خودو بی جهت

اون که یه وقتی تنها کسم بود

تنها پناه دل بی کسم بود

تنهام گذاشتو رفت از کنارم

پ ن:

گفتم حسمو باهاتون اشتراک بگذارم شاید هوای دل شمام خراب بشه👹👹👹



تاريخ : پنجشنبه دوازدهم تیر ۱۴۰۴ | 14:40 | نویسنده : هیس |

336

سلام سلام

صبحتون شلیلی

از اون شلیلای که گذاشتین یخچال تگری شدن، آب دان شیرین و دلچسبنا از اووونا

* باز پنجشنبه و تعطیلی اومدم سرکار💔💔💔

* عاغا حداقل ۸ تا نظر داشتم که نوشته بودن "ادا مریضا بودنا را در نیار" 😂😂😂😇😇😇

آخه واسه چی بیاد ادا دربیارم. مثلا ترحم .....نیازی بهش ندارم

یا نکنه میبرینم دکتر ....که دکترامم رفتم

یه فنجون تعقل لدفنی🤭🤗🤗



تاريخ : پنجشنبه دوازدهم تیر ۱۴۰۴ | 8:14 | نویسنده : هیس |

335

سلام سلام

آخییییش یه مدت حس میکردم دارم میمرما😇😇😊

اصلا روحیه نوشتن نداشتم

خدارا شکر از الکی بود✌️✌️✌️

بخیر گذشتا



تاريخ : چهارشنبه یازدهم تیر ۱۴۰۴ | 15:36 | نویسنده : هیس |

334

یه دوستی نظر گذاشته که:

فکر میکردم قرار باز بنویسی

و قراره باز نوشته هاتو بخونیم

خواستم بگم

انگار قلم نوشتنم به درد ننوشتن دچار شده



تاريخ : دوشنبه نهم تیر ۱۴۰۴ | 13:44 | نویسنده : هیس |

333

سلام سلام

داشتم فکر میکردم علائم حیات اون فاکتورهایی هستند که کادر پزشکی چک میکنن مثه: نبض، تنفس،دمای بدن، مردمک و .....

آممممما

عاما

علائم حیاتی

دوستت دارم و عشق و عشق و عشق .....



تاريخ : یکشنبه هشتم تیر ۱۴۰۴ | 14:4 | نویسنده : هیس |

332

تکمیلی:

ولی یه چی یادم رفت تویه پست قبلیم بگم.

من با وجودی که موقعیت مهاجرت داشتم و دارم

نرفتم

و نمیرم

اساسا

وطن غمشم عشقه

می دونین وقتی نزدیک خونمونو زدن

یه عالمه تماس و پیام داشتم و اونجا از صمیم قلبم فهمیدم چرا این همه به وطنم

و ایران عزیزم دلبستگی دارم



تاريخ : شنبه هفتم تیر ۱۴۰۴ | 8:27 | نویسنده : هیس |

331

سلام سلام

راستش حال دلم خوب نیست

غم عمیقی واسه وطنم که حالا میفهمم واقعا همان و. تنم هستش

چی شد یهویی روزگارم

ماموریت بودمو یکی از دوستای عزیزم مشکل مالی داشت با خودم قرار گذاشتم کمکش کنم و ومشکل حقوقی و مشکلات حقوقی کاری و شاهکار همه چی:

هجوم ۱۲ روزه به ایرانم

آزمون پایان ترم بچه ها مجازی شد و اینقدر فشار روی من بود که تویه این شرایط به خودم و بچه ها سخت نگرفتم همه را پاس کردم آزمون بچه های ارشد و یه آزمون کارشناسیا افتاد شهریور

الان اومدم سرکار پشت میزم و دلم به کار نمیره

دلم یه حس آرامش بخش میخواد

دلم بغلی میخواد

دلم میخواد چشمامو ببندم و بعد ببینم همه ی این ۲۰ روز خواب بوده یه خواب



تاريخ : شنبه هفتم تیر ۱۴۰۴ | 7:44 | نویسنده : هیس |

330

سلام سلام

صبحتون بخیر

آخییییییییش بلاخره بلاگفا بازشد

این حجم از وابستگی به بلاگفا خییییلی بده ها

والا آخه یعنی چی

ولی نبود نتو سراغ نداشتن از عزیزان وحشتناکه



تاريخ : پنجشنبه پنجم تیر ۱۴۰۴ | 7:39 | نویسنده : هیس |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.