سوت شده

اگر سوت شدی نهراس که خوشبختی در دو قدمی توست دوباره ببین

سوت شده | مهر ۱۴۰۴

هیس
سوت شده اگر سوت شدی نهراس که خوشبختی در دو قدمی توست دوباره ببین

402

‌ سلام سلام

امان از این گروههای دانشگاهیی

یه گروهی هس کراش یاب 🤣🤣🤣🤣

‌ ‌‌‌ ‌
اره شده؛
یه استادی هست روزایی که باهاش کلاس دارم تا صبح خوابم نمی‌بره، خیلی وقتا با آدما که حرف میزنم چهره ی اون میاد توی ذهنم و ناخودآگاه لبخند میزنم. زیباترین حس دنیاست
ولی هیچوقت قرار نیست بهش بگم چون من نمیتونم اونو خوشحالش کنم
من توی زندگی خودمم موندم

پناه بر خدا🤐🤐



تاريخ : یکشنبه بیست و هفتم مهر ۱۴۰۴ | 19:49 | نویسنده : هیس |

401

سلام سلام

صبحتون به طعم شیرین زندگی

واقعا شناخت آدما خیلی عجیبه منو نگا خییییییلی

عاغا ما یه نیروی خدماتی داریم که از بد حادثه یه کم لکنت زبان داره و به واسطه همین موضوع تقریبا همه هواشو دارم(البته تا چهارشنبه).

راستش چند باری اتفاق می افتاد بچه ها تویه ادارات مختلف ادعا میکردن پول گم می کنن این موضوع واسه ام عجیب بود. تا اینکه ینفری ازش فیلم گرفته بود.

خدایی دنیایه عجیبیه

بگذریم بریم ببینیم خدا جونی چی میخواد



تاريخ : یکشنبه بیست و هفتم مهر ۱۴۰۴ | 7:7 | نویسنده : هیس |

400

سلام سلام

صبحتون پر از طعم دل انگیز بارون پاییزی

داستانک:

در مسیر جاده بیرون شهر یه ماشین مشکی سواری زیر نور مهتاب که اطرافو چراغونی کرده در حال حرکته

از داخل ماشین صدای پخش موزیک به گوش میرسه و دونفری که هیچ حرفی نمیزنن دستهاشون توی دست هم گره خورده انقدر محکم دستهاشونو قفل زدن که متوجه چکه خون نمیشن ناخن های بلند رنگ قرمز خانم پوست دست آقاهه را خراشیده و ازگوشه ناخن خون شکوفه میزنه

آهنگ علیزاده هر دوشونو از این دنیا جدا کرده

چند سالته که

آدمو آروم میکنی

حال دلو خوب میکنی

روی چشام زوم میکنی

انگار ماشین ناگهان از طی مسیر خسته میشه میشه و در کنار جاده توقف میکنه

دونفر بی اختیار محکم در آغوش هم غرق میشن

عطش لبها، چکه های خون و بازی نور مهتاب روی رنگ مشکی ماشینی ایستاده در کنار جاده و این یعنی خود خود عشق



تاريخ : سه شنبه بیست و دوم مهر ۱۴۰۴ | 7:15 | نویسنده : هیس |

399

سلام سلام

آرزو می کنم حال دلتون خوب خوب باشه

- رفتیم بازدید معدن زغالسنگ واقعا واقعا شیرمرد به کارگر معدن میگن از شنیدن این جمله که کار معدن سخته تا تجربه کردن خییلی فرق داره

- شنبه زیباست اگر یاد عزیزی خرابش نکند

- دیدین وقتی خودتون هستین شروع میکنین به خوندن آوازی، آهنگی چقدر خوب و راحت می خونین ولی تویه مجلس رسمی گند میزنین و صدای بزغاله میدین منم این مدلی شدم

وقتی میگن بنویس بنویس نوشتنم نمی نویسه



تاريخ : شنبه نوزدهم مهر ۱۴۰۴ | 7:37 | نویسنده : هیس |

398

سلام سلام

هیچی ندارم بنویسم😜😜

تویه مسیرم تا برسم محل کارم

من که نشستم تویه ماشین آهنگ آرام آرام از ملک زاده پلی بود

چشبید

حالا راننده را کلافه کردم از بس گفتم پلی بک کن😊😊

بریم ببینیم خدا جونی چی میخواد

پ ن:

عه یادم رفت بگم

نکنه که اینایی که نوشتم چ‌.... ناله باشه🤣🤣🤣🤣🤣



تاريخ : سه شنبه پانزدهم مهر ۱۴۰۴ | 7:46 | نویسنده : هیس |

397

سلام سلام

عاغا الان توراه برگشتنم

اون عقب ماشین بالشت گذاشتم دراز کشیدم

چشمم افتاب به ماه که انگاری اونم زل زده بهم

مهتاب داشت تراوشات ذهنمیو فعال میکرد

اومدم اینجا بنویسم

چشمم افتاد به یه کامنت و از اونجایی که من نظراتو تایید نمی کنم

اینجا میذارمش :

"وااااییییی چقدر چس ناله میکنیییییی
خودت خسته نشدی!!!؟؟؟؟؟؟؟"

😅😅😅😅😅😅

بیخیال شدم اصن حسم پررررررر



تاريخ : دوشنبه چهاردهم مهر ۱۴۰۴ | 19:20 | نویسنده : هیس |

396

سلام سلام

حضرت پاییز اومد ولی

انگاری اونم عاشقونه ساختن بلد نیس

گاهی سعی میکنه ها

ولی باز آخرش اون پاییز پر از عاشقانه های ناب نیس

پائیزه بوی تابستون میده با همون پارامترها



تاريخ : دوشنبه چهاردهم مهر ۱۴۰۴ | 7:11 | نویسنده : هیس |

395

سلام سلام

صبح اول صبحی

روز جمعه

رفتن سرکار

فاجعه اس😌😌😌😌😌



تاريخ : جمعه یازدهم مهر ۱۴۰۴ | 7:49 | نویسنده : هیس |

394

جمله سنگینیه

روی ویرانه های زندگی کسی

زندگیتونو نسازید



تاريخ : پنجشنبه دهم مهر ۱۴۰۴ | 17:16 | نویسنده : هیس |

393

سلام سلام

هییی دنیا

منظورم دنیا خانوم نبودا

منظورم این دنیاییه که ما بهشمیگیم روزگار

دلمون بدرقم اون لالولای خاطره هامون گیر کرده

راسشو بخوای نه تصقیر توعه نه اون

تصقیره ادا مداهاییه که واسه آدما نقش باور میگیرن

انگاری که تاست ۱ باشه ادا شیش که سهله ادا جف شیشو در بیاره

آرررررره داداش

میگیری چی میگم که؟؟؟؟

آ باریکلا توضی موضیح اضافشم موضوعو لوسش میکنه



تاريخ : چهارشنبه نهم مهر ۱۴۰۴ | 17:39 | نویسنده : هیس |

392

خلاصه تموم دیوونگی هام :

از تو چه پنهون عاشقت بودم
از دل نه از سلول سلولم
با تو جهانم تازه تر می شد
از روزهای طبق معمولم

پ ن:

عاغا قفلی زدم روی آهنگ تو قول دادیا از معین زد😑😑😑



تاريخ : دوشنبه هفتم مهر ۱۴۰۴ | 23:20 | نویسنده : هیس |

391

ای کاش

اینهمه که بوی جنگو تهدیدو کشتار تویه این جهان کوفتی میاد

اندکی هم بو مهر و عشق جاری میکردند



تاريخ : دوشنبه هفتم مهر ۱۴۰۴ | 5:10 | نویسنده : هیس |

390

سلام سلام

صبحتون بخیر

عاغا نمی دونم چرا عایا ولی

اینقدرررر فصل پاییزو دوست دارممممم که

همیشه وقتایی که میخوام عمق دوست داشتنمو نشون بدم صداش میکنم حضرت پاییز

و دلچسب ترین لحظات صبحهای پاییزن

آخ اگه صبحش بارون زده باشه🤩🤩🤩

بریم ببینیم خدا جونی امروز چی میخواد



تاريخ : شنبه پنجم مهر ۱۴۰۴ | 7:17 | نویسنده : هیس |

389

سلام سلام

از تختخوابی که کنار شیشه های بلند قدی اتاق گذاشته شده به جنگل نگاه می کنم

ابرها و درختای جنگل منظره ای شگرف ساخته اند

هوای دلم مه آلود شد و خاطراتم باز سر باز کردند

چرا ها و حسرتها باز قلبمو فشردند و عجیب این دلتنگی لعنتی که خلاصم نمیکنه

گوشه چشمام گرم میشن

و

نه دیگه این واسه ما دل نمیشه😢😢😢😢😢

تاماااااام



تاريخ : چهارشنبه دوم مهر ۱۴۰۴ | 8:22 | نویسنده : هیس |
.: Weblog Themes By Slide Skin:.